رمزگشایی از سناریوی آخرالزمانی حکمرانی چینی
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۶۴۸۷۱
فرارو- در شرایط کنونی، بخش قابل توجهی از پوشش خبری سانهای جهان معطوف به جنگ غزه و حتی جنگ اوکراین است. بسیاری از تئوریسینهای روابط بین الملل بر این باورند که بایستی این رویدادها را ورای جنگهای محدود به دو طرفِ منازعه ارزیابی کرد و سرنوشت نهایی آنها، حامل پالسهای معناداری در مورد آینده نظام بین الملل و زیرسیستمهایِ منطقهای آن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو؛ در این میان، یکی از مهمترین این مواردی که تحلیلگران و نظریهپردازان غربی و به طور خاص آمریکاییها معطوف به آن بوده و هستند، خوانشِ تحرکات چین در عرصه معادلات منطقهای و بین المللی است.
چین از سال ۲۰۰۶ میلادی تاکنون، هر سال در گزارشهای سالانه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، به عنوان تهدید شماره یک علیه امنیت ملی آمریکا معرفی شده است و آمریکاییها بر این باورند که پکن اصلیترین آلترناتیو را علیه آنها جهت کسب موقعیت هژمونیک و برتر در عرصه نظام بین الملل، ارائه میکند.
استدلال اصلی آمریکاییها این است که روند اوج گیری قدرت چین چه از حیث اقتصادی و چه نظامی و امنیتی و راهبردی، حامل تهدیدات جدی برای واشنگتن است. زیرا چین بر آن است تا به واسطه افزایش قدرت خود در ابعاد مختلف، زمینه را برای فروپاشی سازوکارهای مطلوب حکمرانی آمریکایی در نظام بینالملل فراهم کند و نظم مطلوب خود را جایگزین آن کند. چینیها قویا با این گزاره مخالفت میکنند و معتقدند که حکمرانی چینی به دنبال کسب موقعیت هژمونیک در عرصه بین المللی نیست و اساسا از جهان بینی متفاوتی در قیاس با جهان بینیهای سنتی غرب، برخوردار است.
واشنگتن تاکید دارد که تحرکات چین در دریای چین جنوبی و در رابطه با تایوان، نقطه انفجار توسعه قدرت هژمونیکش در عرصه نظام بین الملل است. آمریکاییها عملا به یک معادله ساده میاندیشند که در آن چین با افزایش قدرت خود، میدان مانور گستردهای را نیز پیدا میکند و میتواند تهدیدات گسترده و متنوعی را علیه جهان غرب ارائه کند. با این حال، این کل ماجرا نیست. معادله چین رویِ دیگری هم دارد که کمتر از سوی افکار عمومی بین المللی و تحلیلگران مسائل راهبردی مورد توجه قرار میگیرد.
چین در سالهای اخیر با یک چالش جدی در حکمرانی خود رو به رو شده است و آن تضعیف روند رشد اقتصادی کشور و به بیان بهتر، کُند شدن سرعت رشد اقتصادیاش است. این موضوع در نوع خود چالشهای جدی را برای اقتصاد چین و چشم اندازهای آتی آن ایجاد کرده ودر ماههای اخیر به ورشکستگی برخی غولهای تجاری و اقتصادی چین نیز ختم شده است. برخی ناظران بر این باورند که یکی از دلایل اصلی ایجاد این وضعیت، برجسته شدن اولویتهای سیاسی و راهبردی چین در قیاس با مسائل اقتصادی است.
چین از اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی تاکنون، همواره تاکید داشته که مسائل اقتصادی برایش از اولویت اصلی برخوردار است و تمامی ارکان حکمرانی چینی باید در خدمت این اولویتها باشند. با این حال، در وضعیت کنونی این معادله تا حدی به دلیل تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی در عرصه بین المللی تغییر کرده است. در عین حال، رشد اقتصادی مداوم و قابل توجه چین، خود به یک از نمودهای مشروعیت و قدرت حزب کمونیست چین تبدیل شده و تضعیف آن میتواند چالشهای جدی را برای دولت کنونی ایجاد کند.
برخی براین باورند که چنین وضعیتی میتواند، سناریوی آخرالزمانی باشد که چینیها مهندسی آن را برعهده دارند. این شرایط میتواند روند تنش و درگیریهای ایدئولوژیک و راهبردی را در عرصه بین المللی تشدید کرده و سرعت بخشد. اینطور گفته میشود که هیچ بعید نیست که چینیها اقدام به تشدید نظامیگری در محیط خارجی خود و آغاز جنگ و درگیری کنند تا شاید از این طریق، توجه افکار عمومی کشورشان را از تضعیف رشد اقتصادی منحرف سازند.
به راه انداختن جنگهایی از سوی دولت چین که با هویت ملی آن گره خوردهاند نیز میتواند انسجام بیشتری را در صفوف چینیهای در چهارچوب مسائل راهبردی ایجاد کند و ابتکار عمل را از دولتهای غربی که سعی دارند از وضعیت نامساعد احتمالی چین در شرایط ضعف آن استفاده کنند، سلب میکند. از این رو، برخی تحلیلگران میگویند که امکان دارد چین جنگی تمام عیار را علیه تایوان آغاز کند و این منطقه را که معتقدند از دهه ۱۹۴۰ میلادی و در بحوحه انقلاب کمونیستی چین از خاک این کشورشان جدا افتاده، دوباره به سرزمین مادری ضمیمه کنند.
در دریای چین جنوبی و اختلافات مرزی چین با کشورهایی نظیر ژاپن و فیلیپین و یا ویتنام نیز، انتظار رخداد معادلهای مشابه میرود. از این منظر، اینکه عدهای در غرب تصور میکنند که تضعیف آمارهای مرتبط با رشد اقتصادی چین یک پالس و سیگنال مطلوب برای غربیها جهت تضعیف چین است، لزوما گزاره صحیحی نیست و میتواند روی دیگری هم داشته باشد و چینیها را به سمت گزینههای جایگزینی رهنمون سازد که لزوما به نفع جهان غرب نیستند.
بدون تردید چینیها سناریوهای خاصی را در صورت وقوع این تحول، اندیشیدهاند و در قالب طرحهای مشخصی دست به اقدام و کنش میزنند. طرحهایی که میتوان از آنها به عنوان سناریوهای آخرالزمانی حکمرانی چینی در عرصه بین المللی یاد کرد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: دولت چین اقتصاد چین نظام بین الملل حکمرانی چینی قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل عرصه بین المللی نظام بین الملل حکمرانی چینی رشد اقتصادی آمریکایی ها چینی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۶۴۸۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده تصمیم رئیس جمهور چین برای ملاقات با وزیر خارجه آمریکا / توسعه و تقویت اقتصادی، راهکار چین برای مقابله با تحریکات آمریکا / چین بر جذب سرمایه گذاری خصوصی از آمریکا متمرکز است
به گزارش جماران، ایان آرتور برمر (متولد 12 نوامبر 1969) دانشمند علوم سیاسی، نویسنده و کارآفرین آمریکایی است که بر ریسک سیاسی جهانی متمرکز است. او بنیانگذار و رئیس گروه اوراسیا، یک شرکت مشاوره و تحقیقات ریسک سیاسی است . برمر 11 کتاب در مورد مسائل جهانی منتشر کرده است. او در تازه ترین نوشتار به بررسی رابطه ایالات متحده و چین به بهانه سفر اخیر وزیر خارجه ایالات متحده به این کشور پرداخته و می نویسد:
آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا به تازگی از چین ( پکن و شانگهای) بازگشته است. رابطه این دو کشور در حال حاضر در چه وضعیتی است؟ مدیریت تنش بهتر و پایدارتر از آنچه در مدت زمان طولانی پیش از آن دیده ایم، ادامه دارد. البته با توجه به تعداد مسائلی که ما بین این دو کشور اصطکاک ایجاد کرده، مشخص نیست که لزوماً چنین وضعیتی ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟
درست در طول دو هفته گذشته، رئیس جمهور آمریکا، تعرفه های جدیدی بر فولاد چین وضع و تحقیقات جدیدی را در مورد کشتی سازی چین آغاز کرده است. مخالفت های کنگره ایالات متحده با تیک تاک ادامه دارد. شما خبر 2 میلیارد دلار کمک نظامی اضافی برای تایوان از جانب ایالات متحده را شنیده اید. انتقادات زیادی از سوی آمریکاییها در مورد حمایت مداوم چین از روسیه در جنگ اوکراین با ارائه فنآوریهای با استفاده دوگانه به گوش رسیده است.با توجه به همه این اختلاف ها آیا رابطه به سمت تقابل بیشتر حرکت خواهدکرد؟ پاسخ واقعا مشخص نیست. وزیر امور خارجه چین گفت که آمریکایی ها باید بین داشتن یک رابطه محدود و یک رابطه مشارکتی یکی را انتخاب کنند و مطمئناً آمریکایی ها ترجیح می دهند هر دو طرف را داشته باشند. آنها می خواهند در زمینه هایی که برای آمریکایی ها مناسب است، مشارکت داشته باشند و در مناطقی که برای آمریکایی ها مناسب است، چین و قدرت این کشور را مهار کنند.
آمریکاییها بیش از سایر کشورها می توانند چنین سیاست دوگانه ای را پیش ببرند زیرا ایالات متحده قدرتمندترین کشور جهان است و در نهایت چینیها بیشتر از آمریکاییها به چین نیاز دارند. با این حال، وابستگی متقابل زیادی میان واشنگتن و پکن وجود دارد و چین هم از توانایی پاسخگویی به سیاست های آمریکا برخوردار است. اما سوال اینجاست که چین تا چه اندازه وارد این بازی تلافی کردن شده است؟ واقعیت این است که پکن عکس العمل مستقیم کمی از خود نشان داده است.
درست است که وزارت خارجه چین اعلام کرد که اگر حمایت تکمیلی از تایوان که خط قرمز چینی هاست امضا شود، اقدامات قاطعانه ای صورت خواهد گرفت و من گمان می کنم که به این معنی است که ما شاهد تحریم های بیشتری از سوی چین علیه پیمانکاران دفاعی ایالات متحده خواهیم بود اما این تا حد زیادی نمادین است. به نوعی مصداق اینکه زدی ضربتی ، ضربه ای نوش کن.
اما در مقابل همه سیاستهای دیگری که آمریکاییها به تازگی علیه چین اعمال کردهاند، ما شاهد تمرکز چینیها بر مقاومتر کردن کشور و اقتصادشان در برابر تلاشهای آمریکا برای مهار آن بودهایم، اما نه ضربه زدن مستقیم به آمریکایی ها. در واقع وضعیت چینی ها کاملا پایدار به نظر می رسد.
دیدیم که شی جین پینگ ، رئیس جمهور چین همچنان مستقیماً با وزیر امور خارجه آمریکا آنتونی بلینکن ملاقات کرد، دیداری که حذف آن برای دولت چین بسیار آسان بود و از سوی دیگر از نظر تاریخی در شرایط پرتنش رابطه چنین دیداری مرسوم هم نیست اما آنها ترجیح دادند که این دیدار انجام شود.
وزیر خارجه آمریکا به یک فروشگاه موسیقی رفت و می دانیم که او هم به خوبی گیتار می نوازد و هم به موسیقی علاقه مند است. پوشش رسانه های دولتی چین از آن سفر بسیار انسانی، دوستانه و بی تکلف بود. در حقیقت برای چینی ها کاری ندارد که دکمه رفتار متقابل را فشار دهند تا نشان بدهند که از این وضعیت راضی نیستند اما این انتخاب آنها در جریان سفر بلینکن نبود. ما شاهد یک رفتار فوق العاده از سوی دولت چین بودیم و این بسیار مهم است.
با گفتن همه اینها، باز هم باید بگوییم که مدیریت رابطه با چین چالش برانگیزتر می شود زیرا در ایالات متحده، چه دموکرات یا جمهوری خواه، یکی از معدود مواردی که در سیاست خارجی می توانید روی آن توافق کنید این است که حواستان باید به چینی ها باشد. بنابراین فقط بایدن نمی تواند درباره سیاست واشنگتن در قبال پکن تصمیم بگیرد بلکه کنگره هم نقش خود را دارد.
در مورد رسانه های آمریکایی نیز وضع به همین منوال است و هرکدام ساز خود را درباره این رابطه می زنند و این در حالی است که در چین اگر رئیس جمهور اراده کند همه رسانه ها یک خط را دنبال خواهند کرد. در حال حاضر، تعداد زیادی از شرکت ها و بانک های آمریکایی وجود دارند که مدیران عامل خود را برای سفر به چین می فرستند. تعامل میان مردم دو کشور بسیار زیاد است و این چیزی که مقامات چینی به شدت روی آن متمرکز هستند.
ارتباطات و همکاری های بسیار بیشتری در مورد مواردی مانند آب و هوا و برخی مسائل دیگر میان دو کشور وجود دارد. همچنین در بالاترین سطح ایالات متحده تمایل زیادی برای ارائه اطلاعات بیشتر به چین وجود دارد آنهم در شرایطی که وضعیت جاری در خاورمیانه را می بینیم و چین هم مایل به برقراری آتش بس در غزه است و البته این تمایل میان پکن و واشنگتن در این مقطع مشترک محسوب می شود.
چینی ها دیپلمات های سطح بالا و توانایی زیادی برای جمع آوری اطلاعات که آمریکایی ها دارند، ندارند و به همین دلیل زمانی که مقام های سطح بالای آمریکایی با همتاهای چینی خود درباره خاورمیانه صحبت می کنند چینی ها به یادداشت برداری مشغول شده و البته از این روند راضی و قدردان هم هستند.
بنابراین به طور کلی، من همچنان شاهد تعاملات سطح بالا میان دو کشور هستم که بسیار سازنده است اما همزمان شما در مقابل رابطه ای قرار می گیرید که هیچ اعتمادی در آن وجود ندارد و خط اصلی درگیری در آن به روشهای مختلف و در مکانهای مختلف در سراسر جهان ظاهر میشود. با گذشت زمان، حفظ این سطح پایدار در روابط ایالات متحده و چین دشوارتر خواهد شد. اما در حال حاضر، من فکر می کنم که ما احتمالاً به این روند حداقل تا زمان انتخابات در نوامبر ادامه خواهیم داد.